رندانه

رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم

رندانه

رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم

درشبکه های اجتماعی

سلام
مهندسی صنایع خواندم
عکاسی و طنز نویسی را مانند خورشت قورمه سبزی دوست دارم.
اگر یادم بماند می‌نویسم، نه اینکه یادم باشد وبلاگی دارم و باید بنویسم، نه! مطالب است که فراموشم می‌شود.
معمولا در فاصله زده شدن جرقه‌ای در ذهن تا رسیدن دستم به قلمی یا صفحه کلیدی، کل ماجرا فراموش می‌شود و انگار نه انگار که اصلا به چیزی فکر کرده باشم.
دعا کنید برایم.
برای خودم و حافظه‌ام.
دعا می‌کنم برایتان. شب‌ها. اگر یادم بماند البته.

طبقه بندی موضوعی

لبخند ملیح فراموش نشدنی ( نویسنده میهمان )

يكشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۵ ب.ظ


یه مادربزرگ دارم که «عزیز» صدا ش می کنیم. اسم واقعی ش «عذری» ست. یکی دو سالی میشه که از نوشابه خیلی خوشش اومده؛ توی سن 82 سالگی. با اینکه هوش و حواسش مث سابق خیلی جمع نیست، ولی اگه توی یخچال شون نوشابه باشه، حتما وسط غذا (و همیشه با لبخند ملیح) بهم میگه : «عماد اون نوشابه رو بیار». اگر هم بهش بگم که «عزیز نوشابه برات خوب نیست»؛ سریع یه جواب آماده برام داره : «نوشابه نخورم غذا از گلوم پایین نمیره».

 

اینکه «پایین رفتن غذا از گلو» مثل «نفس کشیدن» یک نعمته، برای کل خانواده واضح شده. پدربزرگ من سرطان مری داره. دقیقا 13 سانت از مری ش درگیر سرطانه و جداره ش هر روز تنگ تر و تنگ تر میشه. البته عدد 13 رو برای نحس بودنش میگم و شاید کل مری ش اینقدر طول نداشته باشه. پدربزرگ دو سه سال پیش  یه سری اکتشاف جدید داشت. او هم از نوشابه خوشش اومده بود. حتی می دونست از نوشابه زرد بیشتر لذت می بره. ماکارونی هم تبدیل شده بود به غذای مورد علاقه ش. امروزم مادرم ماکارونی درست کرده و از خونه برامون میاره. هر چند برای پدربزرگ باید یه غذای مایع تدارک دید.

 

امروز ظهر سر سفره، مادربزرگ مثل همیشه درخواستش رو با لبخند ملیح تکرار کرد؛ بهش گفتم : «با اینکه برات خوب نیست، ولی میارم برات». گوش هاش خوب نشنید که چی گفتم. براش توضیح دادم: «اگه نوشابه بخوری، برای سلامتی ت خوب نیست، ولی ما اومدیم زندگی کنیم و اگه همه ش بخوایم به فکر سلامتی باشیم که چه فایده ای داره زندگی کردن»

 

موقع خوردن تخم مرغا، توی ذهنم مرور می کردم. بسیاری از ما اونقدر به سلامتی خود اهمیت می دهیم که فراموش کرده ایم که کیفیت زندگی هم مهم است. اگر بخواهم بی رحمانه بگویم، «عزیز» شاید 10 سال دیگر بیشتر زنده نباشد. اگر مراقب سلامتی خود نباشد، شاید کمتر هم بشود. اما خود بهتر می داند که اکنون «لذت بردن از زندگی» را بیشتر نیاز دارد، تا طول عمر بالاتر. آنقدر پاهایش قدرت ندارد تا دم در خانه اش برود. تلویزیون که می بیند، سرش درد می گیرد و بیشتر اوقات خواب است. از لذت خوردن یک لیوان نوشابه در روز نمی توان محرومش کرد. درست یا غلطش را نمی دانم؛ ولی نقل است که از دکتر شریعتی پرسیدند: «آقای دکتر، سیگار نکشید، طول عمرتان را کم می کند». وی بی درنگ پاسخ داد: «من به عرض زندگی می اندیشم نه طولش!».

 

یکی از دوستانم هر روز یک نخ سیگار می کشد. شک ندارم که با این روند سیگاری خواهد شد. اگر او متن مرا تا اینجا بخواند، خواهد گفت: «عماد حرف دل مرا زدی، بروم سیگار بکشم و از زندگی لذت ببرم». شاید یکی دو فحش آبدار هم به «زندگی» بدهد. این برداشت از متن اشتباه است. من نمی گویم سلامتی را باید فدای لذت بیشتر کرد. حرف من این است که با خود بیندیشیم که آیا هر لذتی، ارزش به خطر انداختن سلامتی را دارد یا خیر. بایستی سبک سنگین کرد و تصمیم گرفت و احتمالا عواقبش را تحمل کرد. نوشته ام را با این جملات به پایان می برم. «احساس می کنم دو گروه از سلامت کامل عقلی برخوردار نیستند: یکی آن ها که فقط به فکر سلامتیشان هستند و  فراموش کرده اند که از زندگی می توان لذت هم برد و یک گروه، آنانکه از هیچ لذتی فروگذار نمی کنند و فراموش کرده اند که عمر انسان ودیعه ای بسیار باارزش است».

 

شاد و سلامت باشید...!!

سید عماد.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۹

نظرات  (۴)

این دفه خودم نظر اولو می ذارم :))

مرسی محسن بابت نشر این نوشته :))) محفل خوبیه اینجا
پاسخ:
دست شما درد نکنه بابت مطلب و نظر :))

میخوام تمام ادیبیان و فرهنگ دوستان رو اینجا جم کنم :دی
۲۰ مرداد ۹۳ ، ۰۳:۲۹ خانوم ِ لبخند :)
اینکه پاراگراف اول دوبار ثبت شده، جهت تاکیده؟:دی

+اول بگم چقدر خوب که قلم ِ آقا عماد رو  دوباره خوندم بعد از یه مدت طولانی ،چسبید. با تشکراز صابخونه و مهمون نوازیش:)

اتفاقا چقدر این موضوع قابل لمسه، همین چندوقت پیش داشتم بهش فکر میکردم.با یکی از اقوام نزدیک صحبت میکردم. ایشون دیگه انقد حساسیت رو این موضوع خرج میداد که من باورم نمیشد یه آدم چطور میتونه انقد قوانین سختگیرانه ای واسه خودش وضع کنه! میگفت گوشی جدید نمیخرم که میترسم باهاش زیاد کار کنم بعد اینا همش اشعه های خطرناک داره. یا مثلا مودم رو برده گذاشته طبقه پایین خونه شون که در معرضش نباشه. یا مثلا همین نوشابه.میگفت ده ساله از وقتی فهمیدم نوشابه و سوسیس کالباس ضرر داره نمیخورم. عوضش سر سفره مون انواع عرقیجات میذاریم.در حالی که یه مریضی ساده گرفته بود، زنگ زده بوده به خواهرش کلی گریه کرده بود که من دارم میمیرم!!!و... که خیلی ادامه داره اگر بخوام بگم.
تئوریش هم اینه که آدم باید انقدر مواظب خودش باشه که اگر مریض شد، به خودش نگه خودم مقصر این مریضی بودم یا اگر اینکارو نمیکردم الان مریض نبودم.
البته منم منکر همه اینا نمیشم که ضرر داره ولی واقعا زندگی دیگه زندگی نیست با این همه ترس! خب این ترس خودش میتونه واسه آدم استرس زا باشه..
و در مقابل بی نهایت انسان دارم اطرافم میبینم که فقط با تئوری " مگه آدم چندبار به دنیا میاد و چقدر زندگی میکنه ؟! بی خیال " زندگی میکنن و با این نظریه خودشونو قانع میکنن همه چیز رو تجربه کنن حتا به دفعات متعدد...
قضاوتی در کار نیست اما بعضیا خیلی زندگی رو جدی میگیرن طوری که انگار قراره هزارسال زندگی کنن و بعضیا هم در حق خودشون کم لطفی میکنن و همه چیزو شوخی میگیرن.
به هرحال خیر الاعمال اوسطها .باشد که رستگار شویم :)

+من چقدر حرف زدم.اندازه ی یه پست حتا :))
با تشکر از وقتی که در اختیار بنده قرار دادید.

پاسخ:
پاسخ : نه به دلیل حواس پرتی بنده در درج مطلب این اتفاق افتاده با  تشکر از دقت نظر شما :دی 
ما بقی با خوده نویسنده 
حتما جوابی ذکر خواهند کرد :دی


پاسخ سید عماد : من تنها چیزی که در پاسخ به متن دوستمون هانیه می تونم بگم اینه که کاملا با حرفاشون موافقم. در واقع خیلی از مثال هایی که موقع نوشتن متن در ذهن من نبود رو اشاره کردن.

ممنون از شما هانیه خانم که با دقت کل متن رو مطالعه کردید.
من تنها چیزی که در پاسخ به متن دوستمون هانیه می تونم بگم اینه که کاملا با حرفاشون موافقم. در واقع خیلی از مثال هایی که موقع نوشتن متن در ذهن من نبود رو اشاره کردن.

ممنون از شما هانیه خانم که با دقت کل متن رو مطالعه کردید.
از پست عماد خان و نظر خانوم لبخند بسی استفاده کردیم ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی