رندانه

رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم

رندانه

رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم

درشبکه های اجتماعی

سلام
مهندسی صنایع خواندم
عکاسی و طنز نویسی را مانند خورشت قورمه سبزی دوست دارم.
اگر یادم بماند می‌نویسم، نه اینکه یادم باشد وبلاگی دارم و باید بنویسم، نه! مطالب است که فراموشم می‌شود.
معمولا در فاصله زده شدن جرقه‌ای در ذهن تا رسیدن دستم به قلمی یا صفحه کلیدی، کل ماجرا فراموش می‌شود و انگار نه انگار که اصلا به چیزی فکر کرده باشم.
دعا کنید برایم.
برای خودم و حافظه‌ام.
دعا می‌کنم برایتان. شب‌ها. اگر یادم بماند البته.

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

اظهارات ابراهیم حاتمی‌کیا سکانسِ آخر حواشی جشنواره فیلم فجر بود. پس از آنکه به وقت شام ابراهیم حاتمی‌کیا تنها توانست سه سیمرغ دریافت کند، گفت:«من از شما نمی‌گذرم. به خدا واگذراتون می‌کنم. سردار سلیمانی با فیلم گرییده». با توجه به این اتفاقات ما معیارهای یشنهادی خود را برای استفاده هیئت داوران به دبیرخانه جشنوراه فیلم فجر ارسال کردیم. امیدواریم این معیار پیشنهادی ما رضایت حداکثری ابراهیم حاتمی‌کیا را به دست آورد.

معیارهای پیشنهادی ما به شرح زیر است:

سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه: میانگین اشک جاری شده در سالن تقسیم بر مدت زمان فیلم (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین جلوه‌های ویژه بصری: میانگین تعداد غده اشکی خشک شده در سالن (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین جلوه‌های ویژه میدانی: میانگین تعداد دهن‌های باز شده در سالن هنگام دیدن صحنه‌های اکشن (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه: میانگین تعداد استفاده از عبارت «وای مبل‌هاشونو از کجا گرفتن»، «وای چه پرده خوشگلی» و عبارت‌هایی نظیر این‌ها توسط تماشاگران (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین طراحی لباس: میانگین تعداد استفاده از عبارت «وای چه لباس شوخگلی»٬ «وای مانتوشو»، «اووف چه کُتی»، «عجب شلوار کردی راحتی» و نظایر این‌ها توسط تماشاگران (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری: میانگین تعداد افراد بیدار در هر سالن (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین تدوین: میانگین فاصله زمانی دو پلک زدن متوالی توسط تماشاگران (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه: میانگین فاصله زمانی دو نگاه کردن متوالی به صفحه گوشی توسط تماشاگران (کمترین)

سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول: میانگین تعداد تکان‌دادن پا توسط تماشگران در سالن سینما (کمترین)

سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن: حجم اشک‌های جاری شده + میزان بدبختی بازیگر در فیلم (در صورتیکه بازیگر در چند فیلم حضور داشته باشه میانگین حجم اشک+بدبختی در مجموع فیلم‌ها محاسبه خواهد شد) (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد: تعداد نخ‌های سیگار کشیده شده + میزان بدبختی بازیگر در فیلم (در صورتیکه بازیگر در چند فیلم حضور داشته باشه میانگین تعداد نخ+بدبختی در مجموع فیلم‌ها محاسبه خواهد شد) (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی: تعداد استفاده از عبارت «نور، صدا، دوربین، حرکت» توسط کارگردان (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین فیلم: میزان اشک جاری شده توسط هیئت داوران (بیشترین)

سیمرغ بلورین بهترین فیلم آرای مردمی: میانگین اشک جاری شده توسط تماشگران در سالن (بیشترین)

تبصره۱: سرخ کردن، خردکردن، رنده‌کردن و انجام هر عمل دیگری با پیاز در شعاع ۵ کیلومتری سالن‌های سینما ممنوع می‌باشد. در صورت مشاهده با متخلف شدیدا برخورد خواهد شد.

تبصره۲: ورود قطره‌های اشک مصنوعی و هر ماده مشابه‌ دیگر به سالن‌های سینما ممنوع می‌باشد.

تبصره۳: از ورود افراد افسرده و ناراحت، شکست‌عشقی خورده، جوان از دست‌داده و ... به سالن‌ سینما جلوگیری خواهد شد.

با سپاس فراوان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۴۹

یک سری هستند از هر چیزی پول در می‌آورند. سیل و زلزله و ترافیک که هیچ، از خارش کمر هم  پول در می‌آورند. چند وقت پیش یک بنده خدایی آگهی زده بود «خاروندن کمر در محل، به نرخ اتحادیه، بدون درد و خونریزی، در اسرع وقت». سازمان جهانی لبنیات در گزارش سال ۲۰۱۷ خود، ایرانی‌ها را به عنوان کره‌گیر ترین مردم دنیا معرفی کرده است و اعلام کرده  که  این توانایی مختص به زمان و مکان مشخصی نیست.

قضیه گوشی ندادن به ورزشکاران ایرانی هم هر چقدر برای بعضی‌ها ملی و ناموسی است برای بعضی دیگر فقط بیزینس است. کسب و کارهایی انتظار می‌رود به واسطه این اتفاق راه بیوفتد، می‌تواند یک تنه ما را جز ده اقتصاد برتر جهان قرار دهد.کارهایی مثل راه انداختن تور راهپیمایی اعتراضی در خیابان‌های سئول و تحصن جلوی کارخانه سامسونگ را می‌شود یک جوری پذیرفت. بالاخره در کنار اعتراض یک دوری هم در سئول زده می‌شود.اما هر طور که نگاه می‌کنم، فروختن چکش های مخصوص برای خرد کردن گوشی سامسونگ و اسید ویژه برای ریختن داخل ماشین لباسشویی را هیچ‌جوره نمی‌توانم هضم کنم. هر جور حساب کنی دربست بگیری، بروی سفارت کره جنوبی بعد هم از دیوار بالا بروی هزینه کمتری کردی و خسارت بیشتری وارد می‌کنی. وقتی هم که میفهمی طرف اندازه کل درآمد نفتی امسال ایران پول درآورده، به خودت میگویی «کار بدی‌هم نیستا».

همه این کارها با توجه به سوابق موجود کاملا ممکن است و دور از ذهن نیست. اما خداییش بیایید کمی انصاف داشته باشیم. کاری به چکش فروختن احتمالی‌تان ندارم. اما حداقل به جای چکش چینی، چکش تولید داخل بفروشید که سودش به کارگر و صنعت‌گر ایرانی هم برسد. این بندگان خدا هم بتوانند آخر سالی، این پول را به یک زخمی بزنند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۱۱

آخرین فیلم ژانر اجتماعی که تو سینما دیدم، کلی خرج رو دستم گذاشت. بعد از دیدن فیلم، 30-40 تا گوسفند قربونی کردم که خدایی نکرده، زبونم لال، صد قرآن به میون، یکی از اتفاقایی که برای نقش اول فیلم افتاد برای من نیوفته. یعنی هر وقت که من یک فیلم اجتماعی دیدم تا یک هفته همینجور پشت سرهم میگفتم «مگه میشه؟!». یعنی واقعا مگه میشه یک نفر انقدر بدبخت باشه و در عین بدختی، بدبخت تر هم بشه و باز هم بدبخت بشه و همینجور بدبخت بشه و سرعت بدبخت شدنش هم همینجور زیاد بشه و فقط پخش تیتراژ باشه که جلوی بدبخت شدنش رو میگیره. خدا خیر بده به تهیه کننده که به خاطر پولش هم شده جلوی بدبخت شدن نقش اول و تمام آشناهای نسبی و سببیش رو میگیره.کارگردان محترم اما بازم اصرار داره که نقش اول همینجور بدبخت بشه که بعضا دیده شده خود شخص وزیر ارشاد اومده ریش گرو گذاشته و کارگردان رو منصرف کرده. وگرنه معلوم نبوده که چی قراره سر نقش اول بیاد. چند وقت پیش هم که یه فیلم اجتماعی رو پرده بود عین یه ساعت و نیم فقط یه صفحه سیاه نشون دادن. بعدا که رفتم و ته و توش رو درآوردم فهمیدم کارگردان منظورش این بوده که اینا انقدر بدبخت هستن که نور اصلا به اینا نمیرسه.و اینا انقدر تو تاریکی بودن و غذا نخوردن، یک کلمه هم نمیتونن حرف بزنن. خلاصه میخواست بگه خیلی بدبختن ولی خب درک مردم انقدر نبود که بتونن همچین اثر فاخری رو بفهمن.
من همینجا میخوام از تمام کارگردانا بازیگرا و همه کسایی که به نوعی با سینما در ارتباطن، خواهش کنم که فقط یه درصد از این بدبختیا کم کنین تا من به جای یه هفته فقط یه روز بگم «مگه میشه؟!» و سریعتر بپذیرم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۲۰

برای 1023 مین بار بود که در آزمون استخدامی شرکت می‌کردم. پول‌هایی را که خرج ثبت‌نام، شرکت در آزمون و رفت و آمد کرده بودم، از قیمت کیک و ساندیس‌هایی که خورده بودم، کم کردم. چیزی در حدود 5 میلیون دلار شد که کمِ‌کمش می شد چند درصد از سهام اپل را خرید. ظرف یکی دو سال سرمایه 10 میلیونی را ده میلیارد کرده بودم که نصفش خرج این آزمون‌های استخدامی شد. یعنی اصلش را بخواهید اصلا کار میکردم که بتوانم هزینه شرکت در آزمون استخدامی را بدهم. لابد میپرسید خب منی که این همه درآمد دارم چرا باید در آزمون استخدامی شرکت کنم؟ باید به حضور انورتان عرض کنم که خانواده می‌گویند هیچ چیز کار دولتی نمی‌شود و تو چه میدانی حقوق آخر برج چیست؟

هفت و نیم-هشت صبح جمعه بود که به محل آزمون رسیدم. در هنگام ثبت‌نام گفته شده بود که لطفا ناشتا سرجلسه حاضر باشید. گفتم که حتما بر و بچه های سازمان سنجش کله پاچه بار گذاشته اند و قرار است دلی از عزا در بیاریم. وقتی که وارد سالن شدم دیدم نه تنها خبری از کله پاچه نیست، هر طرف را هم که نگاه می‌کنم نشانی از ساندیس و کیک نمی‌بینم. رنگم سفید شد و فشارم افتاد. چشمانم سیاهی رفت و غش کردم. برایم آب قند آوردند و با کمک یکی از مراقب‌ها توانستم صندلی خودم را پیدا کنم. هنوز در بهت و حیرت نبود ساندیس کیک بودم که یک غول دومتری با روپوش سفیدی که سایزش به زور small بود و پر از لکه های زرد و قرمز بود، بالای سرم حاضر شد. گفتم حتما کیک و ساندیس را آوردند‌. اما دست کرد در جیبش و یک سرنگ در آورد. نصف سرنگ در عین ناباوری پر بود. بی هیچ سلام و علیکی دستم را گرفت و آستینم را بالا زد. چنان محکم برای پیدا کردن رگ روی دستم کوبید که رگم از دست بیرون آمد و گفت:« دکتر جان چرا خشونت؟ میگفتی خودم میزدم بیرون.» بی حوصله بود و تصمیم گرفت که بقیه سرنگ‌ را هم همینجا پر کند و جلوتر نرود. طاقت نیاوردم و گفتم:«خب اینجوری از کجا می فهمید نمونه برای کی هست؟» برگشت و خیلی منطقی حیطه وظایف من را با گرفتن یکی دولیتر خون دیگر مشخص کرد.

به هر صورتی بود امتحان دادم و به خانه برگشتم. فردای روز امتحان در خبرها آمده بود که قرار است آزمون های استخدامی و استخدام ها را نظام مند کنند. قرار است از یک سیستم جدید استفاده کنند که عین شایسته سالاری و قس علیهذا باشد. گفتم که عجب بالاخره یک کارهایی دارند می کنند. اشک در چشمانم حلقه زده بود. خبر را باز کردم که جزییات ماجرا را بیشتر بدانم. در متن خبر آمده بود که قرار است به کل بساط آزمون‌های استخدامی را جمع کنند و به جای آن از روش جدید نمونه گیری استفاده کنند. در توضیح این روش هم نوشته بودند که داوطلب باید نمونه خون و ادرار خود را برای سازمان سنجش ارسال کند تا پس آزمایشات دقیق و معتبر، از بین نمونه‌ها، ژن‌های خوب و خوب‌تر به ترتیب برای پست‌های مهم و مهم‌تر انتخاب شوند. بقیه افرادی هم که خودشان می‌دانند واجد شرایط لازم نیستند، پول ثبت‌نام‌ آزمون استخدامی را واریز کرده تا یارانه‌شان قطع نشود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۴۳