مثه خوانین ( خان ها ) نشسته ، فقط یه قلیون کم داره با اینکه قدش از متکی کوتاه تر وزنش از متکی کمتر ه ولی، اعتماد به نفسش زیاده
تنها دلیل واسه گذاشتن این عکس این بود که از حالت نسشتن ( خارجیش = ژست ، فیگور ) خوشم اومده بود
رندانه
رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم
درشبکه های اجتماعی
سلام
مهندسی صنایع خواندم
عکاسی و طنز نویسی را مانند خورشت قورمه سبزی دوست دارم.
اگر یادم بماند می‌نویسم، نه اینکه یادم باشد وبلاگی دارم و باید بنویسم، نه! مطالب است که فراموشم می‌شود.
معمولا در فاصله زده شدن جرقه‌ای در ذهن تا رسیدن دستم به قلمی یا صفحه کلیدی، کل ماجرا فراموش می‌شود و انگار نه انگار که اصلا به چیزی فکر کرده باشم.
دعا کنید برایم.
برای خودم و حافظه‌ام.
دعا می‌کنم برایتان. شب‌ها. اگر یادم بماند البته.
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
- بهمن ۱۳۹۷ (۱)
- خرداد ۱۳۹۷ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱)
- فروردين ۱۳۹۷ (۲)
- اسفند ۱۳۹۶ (۲)
- بهمن ۱۳۹۶ (۴)
- دی ۱۳۹۶ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۶ (۱)
- مهر ۱۳۹۶ (۲)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱)
- مرداد ۱۳۹۶ (۳)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱)
- دی ۱۳۹۵ (۱)
- آذر ۱۳۹۵ (۲)
- آبان ۱۳۹۵ (۲)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱)
- مرداد ۱۳۹۵ (۵)
- تیر ۱۳۹۵ (۳)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- دی ۱۳۹۴ (۸)
- آذر ۱۳۹۴ (۳)
- شهریور ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۳)
- مرداد ۱۳۹۳ (۳)
- تیر ۱۳۹۳ (۷)
- دی ۱۳۹۲ (۴)
- مرداد ۱۳۹۲ (۱)
- تیر ۱۳۹۲ (۳)
- خرداد ۱۳۹۲ (۲)
- فروردين ۱۳۹۲ (۱)
- بهمن ۱۳۹۱ (۶)
- دی ۱۳۹۱ (۱)
- آذر ۱۳۹۱ (۸)
- آبان ۱۳۹۱ (۶)
- شهریور ۱۳۹۱ (۲)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱)
- تیر ۱۳۹۱ (۱)
- خرداد ۱۳۹۱ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۸۱)
- فروردين ۱۳۹۱ (۳)
پیوندها
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
و شد آن چیزی که ما خواسته بودیم و او کمک کرد
جدی ننویسیم #0
نمیشه که اصلا هیچی ننوشت باید بنویسیم حالا جدی یا طنز بودنش دست خودمونه
برمیگرده به زاویه دیدمون ( arctg a/b ) نسبت به اطرافمون.
اصلا چرا جدی وقتی این همه مطلب خنده دار هست . مثه سوال از رییس قوه مجریه ،مثه حذف شدن از جام جهانی ،مثه گشنگی یه سری مردم ،مثه سوختن دانش آموزا و ....... انقد زیادن که گفتن همش وقت میگیره حالا با این همه فان ( (funچرا انقد باید جدی باشیم .
هستیم تا وقتی که بتوان ...
ای کاش تو هم پر ی داشتی....
آتشش میزدم و لحظه ای بعد
در کنارم بودی....
در جوانی پیر شدم
در فراقت دلگیر شدم
ای عشق چه کردی با من ….
از بودنم سیر شدم
این زندگی لعنتی
وقتی تورا از من گرفت
همه چیزم را هم گرفت
وقتی تورا دیدم عقلم را
بعدش از آن خودت را گرفت
و حالا اعصابم را......
وهمه زندگی ام را گرفت
لحظه های نبودنت را .......
ای کاش آن را ...از من میگرفت
چهل روز که چیزی نیست اگه چهل ماه ، چهل سال اصلا اگه چهل میلیون سال هم بگذرد تو زنده ای
تو مرده رنده ای
و ما........... زندگان مرده ایم
اربعین تسلیت
شهیدی که برای ما گمنام است
در پیش خدا نام دار است
نامش را بر سر هیچ کوچه زمینی نزدند
اسم و رسمش را بر سر کوچه های بهشت و آسمان مینویسند
مادرش نمیتواند قبرش را شبهای جمعه بشوید
فاطمه زهرا (س) هوایش را دارد
بنیاد شهید نامش را در هیچ دفتری ثبت نکرده
فرشتگان نامش را در دفتر بهشتیان نوشتند
او فقط برای ما گمنام است
او آنقدر نامدار است که برای ما گمنام مانده .........