رندانه

رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم

رندانه

رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم

درشبکه های اجتماعی

سلام
مهندسی صنایع خواندم
عکاسی و طنز نویسی را مانند خورشت قورمه سبزی دوست دارم.
اگر یادم بماند می‌نویسم، نه اینکه یادم باشد وبلاگی دارم و باید بنویسم، نه! مطالب است که فراموشم می‌شود.
معمولا در فاصله زده شدن جرقه‌ای در ذهن تا رسیدن دستم به قلمی یا صفحه کلیدی، کل ماجرا فراموش می‌شود و انگار نه انگار که اصلا به چیزی فکر کرده باشم.
دعا کنید برایم.
برای خودم و حافظه‌ام.
دعا می‌کنم برایتان. شب‌ها. اگر یادم بماند البته.

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ملانصرالدین» ثبت شده است

گویند در یک روز تابستانی ملا نصرالدین در قهوه خانه ای نزدیک خانه اش نشسته بود. 
کودکی آمد و گفت: بلند شو! چرا نشسته ای؟ همسرت هنگامی که در پشت بام گوجه فرنگی برای خشک کردن پهن می کرد ، از پشت بام افتاد و پایش شکست!

ملا نصرالدین دستپاچه شد و به سرعت از قهوه خانه خارج شد .  کمی بعد در راه ، از خود پرسید "من که به زنم پول نداده بودم که گوجه فرنگی بخرد!"

جلوتر که رفت ، با تعجب از خود پرسید:ما که اصلا نرده بان نداشتیم که همسرم از آن بالا برود و بعداً...! 

وقتی به خانه می رسد سرش را تکان داد و یادش  آمد که او هنوز ازدواج نکرده که همسری داشته باشد که پایش بشکند!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۶:۴۲
ملانصرالدین هر روز در بازار گدایی می کرد و مردم با نیرنگی، حماقت او را دست می انداختند. دو سکه به او نشان می دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره، اما ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد.

تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملانصرالدین را آنطور دست می انداختند، ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می آید و هم دیگر دستت نمی اندازند. ملانصرالدین پاسخ داد: ظاهرا حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، دیگر مردم به من پول نمی دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن هایم. شما نمی دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده ام. اگر کاری که می کنی، هوشمندانه باشد، هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۱۷