رندانه

رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم

رندانه

رندانه جاییست که می نویسم و عکس هایم را می گذارم

درشبکه های اجتماعی

سلام
مهندسی صنایع خواندم
عکاسی و طنز نویسی را مانند خورشت قورمه سبزی دوست دارم.
اگر یادم بماند می‌نویسم، نه اینکه یادم باشد وبلاگی دارم و باید بنویسم، نه! مطالب است که فراموشم می‌شود.
معمولا در فاصله زده شدن جرقه‌ای در ذهن تا رسیدن دستم به قلمی یا صفحه کلیدی، کل ماجرا فراموش می‌شود و انگار نه انگار که اصلا به چیزی فکر کرده باشم.
دعا کنید برایم.
برای خودم و حافظه‌ام.
دعا می‌کنم برایتان. شب‌ها. اگر یادم بماند البته.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آزمون استخدامی» ثبت شده است

برای 1023 مین بار بود که در آزمون استخدامی شرکت می‌کردم. پول‌هایی را که خرج ثبت‌نام، شرکت در آزمون و رفت و آمد کرده بودم، از قیمت کیک و ساندیس‌هایی که خورده بودم، کم کردم. چیزی در حدود 5 میلیون دلار شد که کمِ‌کمش می شد چند درصد از سهام اپل را خرید. ظرف یکی دو سال سرمایه 10 میلیونی را ده میلیارد کرده بودم که نصفش خرج این آزمون‌های استخدامی شد. یعنی اصلش را بخواهید اصلا کار میکردم که بتوانم هزینه شرکت در آزمون استخدامی را بدهم. لابد میپرسید خب منی که این همه درآمد دارم چرا باید در آزمون استخدامی شرکت کنم؟ باید به حضور انورتان عرض کنم که خانواده می‌گویند هیچ چیز کار دولتی نمی‌شود و تو چه میدانی حقوق آخر برج چیست؟

هفت و نیم-هشت صبح جمعه بود که به محل آزمون رسیدم. در هنگام ثبت‌نام گفته شده بود که لطفا ناشتا سرجلسه حاضر باشید. گفتم که حتما بر و بچه های سازمان سنجش کله پاچه بار گذاشته اند و قرار است دلی از عزا در بیاریم. وقتی که وارد سالن شدم دیدم نه تنها خبری از کله پاچه نیست، هر طرف را هم که نگاه می‌کنم نشانی از ساندیس و کیک نمی‌بینم. رنگم سفید شد و فشارم افتاد. چشمانم سیاهی رفت و غش کردم. برایم آب قند آوردند و با کمک یکی از مراقب‌ها توانستم صندلی خودم را پیدا کنم. هنوز در بهت و حیرت نبود ساندیس کیک بودم که یک غول دومتری با روپوش سفیدی که سایزش به زور small بود و پر از لکه های زرد و قرمز بود، بالای سرم حاضر شد. گفتم حتما کیک و ساندیس را آوردند‌. اما دست کرد در جیبش و یک سرنگ در آورد. نصف سرنگ در عین ناباوری پر بود. بی هیچ سلام و علیکی دستم را گرفت و آستینم را بالا زد. چنان محکم برای پیدا کردن رگ روی دستم کوبید که رگم از دست بیرون آمد و گفت:« دکتر جان چرا خشونت؟ میگفتی خودم میزدم بیرون.» بی حوصله بود و تصمیم گرفت که بقیه سرنگ‌ را هم همینجا پر کند و جلوتر نرود. طاقت نیاوردم و گفتم:«خب اینجوری از کجا می فهمید نمونه برای کی هست؟» برگشت و خیلی منطقی حیطه وظایف من را با گرفتن یکی دولیتر خون دیگر مشخص کرد.

به هر صورتی بود امتحان دادم و به خانه برگشتم. فردای روز امتحان در خبرها آمده بود که قرار است آزمون های استخدامی و استخدام ها را نظام مند کنند. قرار است از یک سیستم جدید استفاده کنند که عین شایسته سالاری و قس علیهذا باشد. گفتم که عجب بالاخره یک کارهایی دارند می کنند. اشک در چشمانم حلقه زده بود. خبر را باز کردم که جزییات ماجرا را بیشتر بدانم. در متن خبر آمده بود که قرار است به کل بساط آزمون‌های استخدامی را جمع کنند و به جای آن از روش جدید نمونه گیری استفاده کنند. در توضیح این روش هم نوشته بودند که داوطلب باید نمونه خون و ادرار خود را برای سازمان سنجش ارسال کند تا پس آزمایشات دقیق و معتبر، از بین نمونه‌ها، ژن‌های خوب و خوب‌تر به ترتیب برای پست‌های مهم و مهم‌تر انتخاب شوند. بقیه افرادی هم که خودشان می‌دانند واجد شرایط لازم نیستند، پول ثبت‌نام‌ آزمون استخدامی را واریز کرده تا یارانه‌شان قطع نشود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۴۳